فرهنگ و هنر

روایت سرلشکر صفوی از عملیات بدر

ما در عملیات بدر به اهداف اصلی و برنامه‌ریزی‌شده نرسیدیم، ولی تصرف دوباره مناطق اطراف رودخانه دجله و قطع جاده استراتژیک بصره-العماره، یک شکست بزرگ برای رژیم صدام بود.

به گزارش دانا نیوز، سرلشکر پاسدار سید رحیم صفوی، فرمانده اسبق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در بخشی از کتاب تاریخ شفاهی خود به روایت اتفاقات و اقدامات و همچنین مقاومت رزمندگان اسلام در نبرد «بدر» پرداخته است. به مناسبت سالروز این عملیات به مرور بخشی از اتفاقات می‌پردازیم.

«با توجه به اینکه عملیات آبی-خاکی بود، قرارگاه نجف که مبدأ عملیاتش منطقه شط علی در ایران بود که وصل می‌شد به هور، نیروهایش را برای رسیدن به منطقه ترابه و البیضه، ۲۴ ساعت قبل از عملیات آزاد کرد.نیروهای خط‌شکن بدون اینکه موتور قایق‌هایشان را روشن کنند، آرام‌آرام جلو رفتند، چون اگر صدای موتور قایق‌ها شنیده می‌شد، عراقی‌ها هوشیار و وارد عملیات می‌شدند.

نیروهای قرارگاه کربلا هم چند ساعت قبل از عملیات حرکت کردند. هدف این بود که ما با غافلگیری دشمن و عبور از دجله، از منطقه العزیر تا منطقه جنوب همایون، جاده اصلی بصره-العماره را قطع کنیم و پل‌های روی رودخانه دجله را منفجر کنیم که دشمن نتواند از غرب دجله به شرق آن بیاید. بعد هم اگر توانستیم در غرب دجله، جاده را حفظ کنیم و اگر نتوانستیم، نیروهایمان بیایند شرق رودخانه دجله و در آنجا پدافند کنند.

عراق در این جا (منطقه هور) در حد دو لشکر نیرو داشت ولی تا پایان عملیات یعنی تا ۲۶ اسفندماه ۱۳۶۲ حدود شصت هزار نیرو به این منطقه گسیل کرد؛ یعنی تمام ارتش عراق برای بازپس‌گیری این منطقه حساس و استراتژیک آمدند.در این عملیات، سپاه پاسداران با ۶۷ گردان رزمی و نیروی زمینی ارتش با ۳۲ گردان رزمی شرکت کردند و قهرمانانه و فداکارانه جنگیدند و شرق دجله را تصرف کردند.

حتی لشکر خط‌شکن ۳۱ عاشورا به فرماندهی مهدی باکری از دجله عبور کرد و خودش را به غرب رودخانه رساند و جاده بصره-العماره را تصرف کرد و به‌طرف شهر القرنه رفت و حدود هفتاد درصد از اهدافش را تأمین کرد. از روز بیست و پنجم (اسفند) وضع خیلی بدتر شد. خط اول ما در قسمت قرارگاه نجف شکسته شد و ما تلاش کردیم که خط دوم پدافندی را شکل بدهیم ولی بولدوزر و لودری وجود نداشت که خاکریز بزند. چون توپخانه‌ها را در جزیره مجنون شمالی و جنوبی مستقر کرده بودیم.

پشتیبانی ما در محدوده قرارگاه کربلا خوب بود ولی در محدوده عملیاتی قرارگاه نجف، به دلیل فاصله زیاد، پشتیبانی آتشمان ضعیف بود. لشکرها و تیپ‌های ارتش و رزمندگان سپاهی و بسیجی و جهاد سازندگی و هوانیروز نشان دادند که توانایی و قدرت عبور از حدود سی کیلومتر باتلاق هور العظیم و عبور از موانع و استحکامات و مواضع ارتش عراق را دارند.

ما در عملیات بدر به اهداف اصلی و برنامه‌ریزی‌شده نرسیدیم، ولی تصرف دوباره مناطق اطراف رودخانه دجله و قطع جاده استراتژیک بصره-العماره، یک شکست بزرگ برای رژیم صدام بود. چنان‌که بعدازاین پیروزی ایران و شکست صدام، حسنی مبارک رئیس‌جمهور مصر و ملک حسین پادشاه اردن، ۲۷ اسفندماه به عراق رفتند و چهار ساعت با صدام حسین درباره مسائل جنگ عراق و ایران مذاکره کردند.

عوامل مؤثر بر ناکامی در عملیات بدر

فاصله زیاد ساحل ما در کنار هور تا منطقه شرق دجله، خودش یک نقطه‌ضعف بود. نیروهای ما باید از مسافتی در حدود سی کیلومتر در منطقه هور که آب‌گرفتگی و باتلاقی بود، با قایق عبور می‌کردند و در خشکی پیاده می‌شدند؛ در منطقه‌ای که ضعف پشتیبانی توپخانه‌ای، هوایی و هلیکوپتری داشتیم.

طبق طرح مصوب آقای هاشمی، باید دو تیپ رزمنده سپاهی و بسیجی با هلی‌کوپتر به غرب رودخانه دجله می‌رفتند و روی جاده بصره-بغداد پیاده می‌شدند که این اقدام اساسی انجام نشد. در عین ‌حال دشمن هوشیاری به خرج داده و نیروهای اصلی‌اش را در خط اول نگذاشته بود. بیشتر نیروهای خط اول، نیروهای مردمی و جیش الشعبی عراق بودند.

ارتش بعث نیروهای اصلی‌اش را برای پاتک گذاشته بود و از روز ششم یعنی از بیست و پنجم اسفندماه حدود ۶۰ هزار نیرو را در قالب یازده یگان، برای پاتک به این منطقه آورد. ارتش عراق هم خود منطقه عملیات و هم عقبه‌های یگان‌های ما را روزانه تا ۲۵۰ سورتی بمباران شیمیایی می‌کرد.

در عملیات بدر، دلایل اصلی ناکامی سپاه و ارتش از نظر نظامی عبارت بودند از: نداشتن عقبه مناسب، نبود جاده‌های مواصلاتی و پل‌های متعدد برای ترابری نیرو و تجهیزات ازجمله بولدوزر، تانک و نفربر، ضعف در آتش پشتیبانی توپخانه، استفاده ناکافی از توانمندی‌های نیروی هوایی و هوانیروز، کمبود قایق و نیروهای رزمنده و در یک جمله، بسیج نشدن توانمندی‌های لازم برای نبرد ملی با دشمنی که تا حدی هوشیار بود.

عقب‌نشینی

زمانی که تصمیم گرفتند همه نیروها را از منطقه تخلیه کنند، ما حاضر نبودیم عقب برویم. نه من حاضر بودم و نه صیاد شیرازی. ما با هم بودیم که جمعی از رزمندگان و فرماندهان وقتی اصرارمان را برای ماندن دیدند، دست و پای بنده و صیاد را گرفتند و به زور ما را انداختند توی قایق.

روایت سردار مهدی شیرانی نژاد؛ مسئول مخابرات قرارگاه ظفر

حدود ساعت ۶ صبح، (۲۵ اسفند) دشمن پاتکش را شروع کرد و شدت نبرد یک‌طرفه شد. از شش صبح، هواپیماهای دشمن بمباران وسیع منطقه را شروع کردند؛ انواع هواپیماها از پی. سی ۷ که هواپیمای تک موتوره ملخی بود تا جنگنده‌های نیروی هوایی ارتش عراق و هواپیماهای ایلیوشین و هواپیماهایی که خیلی بزرگ بودند؛ این هواپیماها به منطقه می‌آمدند تا حداقل رعب و وحشت ایجاد کنند.

هلی‌کوپترهای ارتش عراق هم در خط فعال بودند. در خطوط، هلیکوپترها و «پی. سی ۷»ها عمل می‌کردند و عقبه‌ها را جنگنده‌ها و هواپیماهای بمب‌افکن بمباران می‌کردند. هم‌زمان با آتش توپخانه و خمپاره‌اندازها، تانک‌های دشمن شروع به حرکت به سمت مواضع ما کردند، اما حرکت آن‌ها کند و مقطعی بود. علتش هم این بود که در مواضع ما هنوز نفراتی باقی بودند و دفاع می‌کردند.

حدود ساعت ۱۰ صبح دیدیم آتش توپخانه دشمن دارد نزدیک می‌شود و وضعیت به‌تدریج سخت می‌شود. شلیک مستقیم تانک‌های دشمن هم در حال نزدیک شدن بود و نشان می‌داد تانک‌ها هدف را پیداکرده‌اند؛ یعنی تانک‌ها از خاک‌ریزهای خط مقدم عبور کردند و خط شکسته شد.

همان‌جا مستقر بودیم که دشمن هجوم آورد و کم‌کم کار به‌جای باریک کشیده شد و عقب‌نشینی شروع شد. صیاد اجازه نمی‌داد عقب‌نشینی کنیم. می‌گفت: قرارگاه را باید نگه‌داریم. وضعیت طوری شد که گلوله تانک‌های عراقی آنتن‌های ما را هدف قرار می‌دادند. آقا رحیم کنارمان بود.

آقای غلامپور خیلی ناراحت و متأثر بود. به‌هرحال ایشان خیلی سختی‌ کشیده بود. آقای صفوی ایشان را دلداری می‌داد. آقا رحیم قبول نمی‌کرد از منطقه خارج شود تا اینکه برخی از فرماندهان و رزمندگان حاضر در منطقه با توسل به‌زور ایشان را از منطقه خارج کردند.

روایت سرلشکر رحیم صفوی

همان شب (۲۶ اسفند) تمام نیروها و مجروحان از جزیره مجنون شمالی تخلیه شدند. فردای آن‌هم 19 فروند هواپیمای عراقی برای بمباران آمدند که اگر این نیروها توی منطقه بودند، قطعاً عده زیادی از آن‌ها به شهادت می‌رسیدند. به‌هرحال ما در شرق دجله، با رشادت و شجاعت و فداکاری‌های رزمندگان اسلام، حدود یک هفته، مقاومت تاریخی را به نمایش گذاشتیم.

تأثیر روحیه‌بخش پیام امام

به‌هرحال ما به جزیره برگشتیم و من تا دو سه روز اول به‌شدت از این وضع متأثر بودم، طوری که نمی‌توانستم غذا بخورم و نه خواب داشتم. حالم ازنظر روحی خیلی بد بود تا اینکه حضرت امام پیام دادند.

در این عملیات، امام پیام دادند و پیام ایشان را تلفنی برای ما خواندند. حضرت امام فرموده بودند که شما چرا ناراحتید؟ حضرت علی (ع) هم در بعضی از جنگ‌ها ناموفق بودند و شکست خوردند. بروید و خودتان را برای عملیات بعدی آماده کنید.

این پیام را که شنیدیم، آرامش پیدا کردیم؛ مثل آبی که روی آتش ریخته باشند. من پیام امام را که شنیدم دوش گرفتم و لباس‌هایم را عوض کردم و رفتم که برای عملیات فاو آماده شوم. این پیام واقعاً روحیه ما را عوض کرد. نه‌تنها روحیه ما که روحیه فرماندهان، بسیجی‌ها، پاسدارها و نیروهای عزیز ارتش و جهاد سازندگی را هم عوض کرد.

منبع:

اردستانی، حسین، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: از شرق بصره تا مهران: روایت سید یحیی (رحیم) صفوی (جلد دوم)، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۴۰۲، صص ۲۱۲، ۲۱۴، ۲۱۶، ۲۱۷، ۲۱۸، ۲۱۹، ۲۲۰

انتهای پیام

تیم خبری مقالات فرهنگی

با احساس و زندگی، داستان‌هایی را بازگو می‌کنم که قلبتان را لرزاند.
دکمه بازگشت به بالا