معرفی انیمه تخم‌مرغ فرشته Angel’s Egg (1985)

نقد انیمه Angel’s Egg – پرنده‌ای که هرگز بازنگشت

از جمله سوالاتی که در این مطلب از تایم سیتی به آن‌ها جواب می‌دهم این است که اقتباس انیمه «تخم مرغ فرشته» از کتاب تورات چگونه اقتباسی است؟ نمادها و نشانه‌ها در این اثرِ سوررئال، چه معنایی دارند؟ و در آخر اینکه، نگاه مامورو اوشیِ ژاپنی، به بشریت و جهانی که درش زندگی می‌کند چگونه است؟ را در نقد انیمه Angel’s Egg همراهی کنید.

  • کارگردان: Mamoru Oshii
  • نویسنده: Angel’s Egg
  • بر اساس داستانی از:
  • صداپیشگان: Mako Hyôdô, Jinpachi Nezu, Kei’ichi Noda

انیمه تخم مرغِ فرشته، بهترین انیمه سینمایی متعلق به دهه‌ هشتادِ میلادی بوده (1985) و توسط مامورو اوشی ساخته شده است. در این دهه خبری از انیمیشنِ سه‌بعدی نبود. تمام کارها دوبعدی ساخته می‌شدند و عموما شخصیت‌محور، سرگرم‌کننده و پرحادثه بودند. اولین نسخه لاک‌پشت‌های نینجا، کاراگاه گجت و روبات‌های تغییر شکل یافته (Transformers) در همین دهه ساخته شدند. در همین دهه هم بود که شخصی مثل هایائو میازاکی به عنوان غول‌ انیمیشن ژاپن، جذاب‌ترین قصه‌های اقتباسی و غیراقتباسی را ساخت.

اما انیمه تخم مرغِ فرشته با نام عجیبش، از معدود کارهایی است که اصلا برای مخاطب کودک ساخته نشده است و هیچ قصه‌ای ندارد. آنچه در این انیمه می‌بینیم بیانِ دست‌ و پا شکسته‌ی یک وضعیت است؛ وضعیتی یکنواخت و پرابهام برای دختری سرگردان که با سفینه‌ای از آسمان به زمین آمده است و علاقمندانه می‌کوشد تا از تخم‌مرغی نسبتا بزرگ نگهداری کند. بیشتر هم آن را زیر لباسش نگه می‌دارد و اینگونه، اندام دخترکِ کم سن و سال، شبیه به زنان بارداری می‌شود که با همه وجود نگران کودکشان هستند.

گویا تخم‌مرغ باید در زمین رشد کند و حفاظت شود، زمینی که در تاریکی و ظلمات غوطه‌ور شده و نور بسیار کمی در محیط به چشم می‌خورد. دخترک در شهری متروکه و ناامن راه می‌رود، پنهان می‌شود و روز و شبش را به امید به دنیا آمدن پرنده طی می‌کند. سه چهارمِ انیمه مربوط به همین موضوع است بدون کمترین گره و محرکی. ما از همان ابتدا پر از سوالاتی هستیم که توسط انیمه یا جواب داده نمی‌شود یا جوابش غیرقابل قبول است. در ادامه مطلب این جواب‌ را که ناشی از هستی‌شناسی مخدوشِ مامورو اوشی است بررسی خواهیم کرد.

 

عناصر تشکیل دهنده این انیمه دهه هشتادی

در کنار شکل‌ها و رنگ‌هایی با مایه‌های تیره رنگ، این صداها هستند که عنصر اصلی انیمه را تشکیل داده‌اند. فیلمساز بجای روایت‌گویی، به تکنیک‌های صوتی- تصویری قناعت کرده است. ابتدا تصاویر و شکل‌ها و نحوه حرکتشان توجه ما را جلب می‌کنند. شکل صورت‌ دختر و نحوه انیمیت شدن موهای ژولیده و گسترده‌‍‌اش. در واقع هرچقدر با اثری بی‌قصه طرفیم اما تا دلتان بخواهد اصواتی مهیب، مرموز و عجیب به گوشمان می‌رسد و تصاویری خلاقانه با پس‌زمینه‌هایی مینیمال و آمیخته با خیال می‌بینیم. دیالوگ‌ها نیز بسیار کم هستند و آدم‌ها بیشتر نگاه می‌کنند تا حرف بزنند.

تا جاهایی از انیمه این دو عنصر ما را با اثر همراه می‌کنند اما از جایی به بعد دیگر نمی‌توان بی‌روایتی اثر را تحمل کرد. ریتم کُند و آرام نیز باعث می‌شود این عنصر مهمِ مفقود شده را بیشتر از پیش احساس کنیم. تنها گاهی که موسیقی‌ نواخته می‌شود ریتم تصاویر هم کمی تندتر می‌شود اما در حالت عادی نماها طولانی هستند و دیر به دیر به نمای بعدی می‌رسند.

کاراکترهای غریب

به طور کلی در این انیمه، سه کاراکتر حضور دارند که هیچ اسمی هم ندارند. دختر و تخم‌مرغش و پسری با لباس جنگجوها که خودش نمی‌داند کیست از کجا آمده و به کجا می‌رود. پلک‌های پرنده‌ای که درون تخم‌مرغ در ابتدای انیمه می‌بینیم تکان می‌خورد. اما حضور این پرنده هم با توضیحاتی که داده شد معنای دقیقی ندارد. تنها یک پرنده است و منتظرِ بیرون آمدن. در واقع پرنده تنها موضوع بحث است و خودش جایی در اثر ندارد.

با اینکه نمی‌دانیم دختر و ساکنانِ سفینه‌ای شبیه به یک چشم، دقیقا از کجا آمده‌اند و آیا بشر هستند یا نه، اما حس کلی ای که متوجهش می‌شویم، حسِ خَیِرانه و بشردوستانه آنها است. به دلایل متعددی، حتی گاهی شخصیت مریم مقدس برایمان تداعی می‌شود؛ شنیدن موسیقی کلیسایی در کل انیمه، دیدنِ پاکی دختر با هاله‌ای از نور که گاهی او را فرا می‌گیرد و همچنین وجود کلیسا به عنوان تنها مکانِ غیرترسناک. البته کنش نهایی او زیادی دور از ذهن و بی‌ربط به مریم مقدس است و بیشتر ما را یاد الهه‌های یونانی می‌اندازد و به دل یک کلیشه تخیلی می‌برد.

گرچه با همه اینها بیشتر اوقات فقط یک کودک را می‌بینیم که تک و تنها مانده و شبیه بازماندگان آواره یک جنگ است؛ با لباس‌هایی کهنه و مُندرس و بی‌اعتمادی به هر آدم دوپا. طول می‌کشد که دخترک همراهی پسر را با خودش بپذیرد چون همه آدم‌ها متهاجم و وحشی هستند. می‌شود گفت که ما از میان این سه کاراکتر تنها با دختر کمی همذات‌پنداری می‌کنیم. گرچه روش بیانی انیمه به طور کلی به گونه‌ای است که این نیاز به باور و همدلی مخاطب را عمدا کنار گذاشته است.

اگر حداقل به اندازه کمی از انگیزه و شخصیتِ دختر به عنوان یک موجود عاطفی، مطلع می‌شویم اما از جملات متناقضِ پسر هیچ چیز به دردبخوری دستگیرمان نمی‌شود. او ابتدا جملاتی خداگونه به زبان می‌آورد یا از چیزی که خوانده (کتاب تورات) نقل قول می‌کند. سپس در قالب یک شخصیت شک‌گرا و مایوس از هر اتفاق خوبی در جهان، گوشه‌ای می‌نشیند و در نهایت زهر خودش را می‌ریزد؛ آن هم با وسیله‌ای صلیب مانند که حاکی از مخدوش بودنِ ذهنِ سازندگان دارد. به هرحال کارگذاری این نشانه با دیگر نشانه‌های فیلم از جمله همان کلیسا همخوانی ندارد و پسر به عنوان یک کُشنده‌ی عامل نجات، نمی‌بایست که اسلحه این چنینی داشته باشد.

عمل نهایی پسر، تنها کنشِ این کاراکتر به معنای دقیق کلمه است که آن هم هیچ انگیزه دقیق و درست و حساب‌شده‌ای ندارد. یک انسان ناامید چرا باید به فکر نابود کردنِ تنها نشانه نجات‌بخش باشد؛ به زعم فیلمساز این پرنده چنین معنایی دارد.

سوررئالیسم و کلیشه‌هایش

فضای انیمه ملغمه‌ای از کابوس و رویا است. حجم زیادش را ترس و سیاهی فراگرفته و لحظات رویاگونه و لطیفش بسیار کم است. بزرگی بیش از اندازه تانکِ سربازان و ماهی‌گیران در نسبت با دخترک و تخم‌مرغش صحنه جالب توجهی است؛ در واقع از معدود اعجاب‌های درستِ اثر است که می‌توانیم دقیقا معنایش را بفهمیم. در همین نسبت کوچکی و بزرگی است که به طور واضحی متوجه می‌شویم پرنده و حتی ماهی نماد صلح و آزادی و نجات بخشی بوده و آدم‌های ساکنِ زمین همه بلااستثناء جنگ‌افرزوند.

ماهی در همه آیین‌های و باورها چه از نوع درست و الهی‌اش و چه از نوع ساختگی‌اش معنای مثبتی دارد. اصل این نگاه به عظمت و پاکی دریا، جایگاه ماهی، برمی‌گردد. آفرودیت خود را شبیه به ماهی کرد تا از چنگال دیو بگریزد. حضرت عیسی علیه السلام با معجزه «پنج قرص نان و دو ماهی» به گرسنگان طعام داد. در این انیمه ماهی موجودی آزاد است که سربازانِ جنگ طلب به دنبال نابودی او هستند اما تا به حال بدستش نیاورده‌اند.

این ماهی بزرگ بر روی خانه‌های متروکه حرکت می‌کند و از شرِ آدم‌های مسلحِ خشن گویا همیشه در حال فرار است. سناور بودنِ ماهی بزرگ در شهر و نشان دادن آب زیاد در جای جای انیمه این ایده را به ذهنمان می‌رساند که گویی همچنان زمین زیر آب است. کشتی نوح نیز که در تیتراژ از زاویه بسیار پایین آن را دیدیم گویا همچنان بر بالای آب است. این نوع زاویه دید اهمیت دارد و القا کننده وضعیت سیل‌آسای زمین است.

پیاده‌سازی تورات به شیوه دلبخواهی

ای کاش تعادلی میان این دو فضای کابوس‌وار و رویاگونه بوجود می‌آمد تا شاهد پایانی بامعنی‌ و معین باشیم. اما انیمه با ابهام، تخیل محض و نشانه‌های افسارگسیخته به پایان می‌رسد. واقعیتش این است که خسته کننده بودن انیمه قبل از اینکه به ریتم بسیار کُند و بد آن مربوط باشد به بی‌سر و ته بودنِ اندیشه پشت اثر که خودش را در قالب جملات کاراکترها نشان می‌دهد مربوط می‌شود. دختر معصوم است و مادرانه از تخم محافظت می‌کند اما او هم نمی‌داند که دقیقا از چه چیزی محافظت می‌کند. هم می‌داند هم نمی‌داند. چون فیلمساز هم همین وضع را دارد. فکر می‌کند می‌داند اما نمی‌داند.

ما مجبوریم خودمان را به اثر بسپاریم و رمزهای شخصیِ اوشی را شاهد باشیم اما تخیلات پایانی انیمه نیز ما را بیشتر سردرگم می‌کند و هیچ رمزی گشوده نمی‌شود. نه اینکه نتوانم در این مطلب، مبحثی جداگانه برای توضیحِ معنای نمادین تخم مرغ، درخت، آب و دیگر عناصر اثر اختصاص دهم. می‌توانم اما به تفسیرگراییِ محض اعتقادی ندارم. اگر فیلسماز نتواند در قالب قصه‌ای منطقی با تخیلاتِ مبتنی بر حقیقت حرفش را بزند و نشانه‌هایش را آن طور که مدنظرش بوده به ما بگوید پس دلیلی ندارد ما خودمان را بیهوده خسته کنیم.

کمترین سرنخی که این اثر به دست ما می‌دهد تعریف کردن ماجرای حضرت نوح و پیروانش، تنها نجات یافتگانِ طوفان و سیلِ عظیم، است. به جملاتِ پسرِ دارنده صلیب توجه کنید:

ساکنان کشتی منتظر شدند که پرنده برگردد. آنها اونقدر صبر کردند که از صبرکردن خسته شدند. انقدر صبر کردند که دیگر فراموش کردند روزی پرنده‌ای را آزاد کردند و اصلا دنیایی زیر آب وجود داشته. حتی فراموش کردند از کجا آمدند درحالیکه منتظر زمان موعود بودند. در آن حال حیوانات تبدیل به سنگ شدند. من همم اصلا یادم نمی‌آید کی و کجا پرنده را دیدم.

مامورو اوشی این اتفاق تاریخی و واقعی را از تورات جویا شده بنابراین به حقیقت دقیقی دست پیدا نکرده است. چراکه اصلا در ماجرای حضرت نوح و یارانش خبری و از فرستادن کبوتر نبوده است؛ حضرت نوح برای اطلاع از خشکی زمین، نیازی به فرستادن پرنده نداشت و با چشم غیرمسلح هم می‌توانست این موضوع بدیهی را شخصا از روی عرشه کشتی مشاهده کند. پیغام واضحی نیز از سمت خداوند به او رسید که از عرشه پایین بیاید.

با این وجود اگر مامورو اوشی همان بخش از تورات را که با تخیلات نیز همراه بوده، به درستی می‌خواند، متوجه می‌شد که دو پرنده‌ای که نوح از کشتی به سمتی دیگر فرستاد تا از خشک شدنِ زمین مطلعش کنند بارها برگشتند. یک‌بار کبوتر با برگی از درخت زیتون بازگشت. این یعنی آب تا میزان بسیار زیادی به زمین برگشته است. باز کبوتر را فرستاد اما پرنده دیگر بازنگشت. این به معنی آشیانه گرفتن پرنده و خشکی زمین است.

بنابراین حتی در تورات هم به رفتن حضرت نوح و پیروانش به سمت خشکی و ادامه زندگی‌شان اشاره شده است. پرنده‌ای که بازنگشت، یعنی در خشکی آشیانه کرد و تخم‌های زیادی گذاشت و این نشانه زندگی است اما فیلمساز با بدفهمی، این بازنگشتن را نشانی از پوچی زندگی دانسته و برای همین فکر می‌کند نوح و همراهانش از صبر بازگشتِ پرنده پیر شدند. این نوع تفسیر به شدت عجیب و غیرمنطقی است.

این موضوع، سوژه این انیمه پرنماد و نشانه شده و وقتی سوژه درست درک نشود معنا و نشانه‌های اثر نیز سلیقه‌ای و بی‌معنا خواهند شد و جهت‌گیری ماجرا به جایی می‌رود که هیچ ربطی به معنای اصلی‌اش ندارد.

در نهایت زمینیان لیاقت نشان نمی‌دهند و پسر هم به عنوان کسی که ظاهرا یکی از ساکنان کشتی نوح بوده دختر را از زمین می‌راند. سفینه هنگام بازگشت شبیه چشمی شده که از آن اشک‌هایی سرازیر شده است؛ حالتی که دفعه اول هنگام فرود به زمین نداشت. این نوع پایان‌بندی، نگاه ابزورد و پوچ‌گرایانه فیلمساز را نسبت به انسان‌ها و سرنوشت محتوم‌شان به وضوح نشان می‌دهد. خبری از ساکنانِ مومن کشتی نجات بخش روی زمین هم نیست.

جمعبندیِ نهایی

این نگاه تلخ‌اندیش و انحرافیِ انیمیشن‌ساز ژاپنی حتی با توراتی که با تخیلات زیادی همراه است هم سنخیت ندارد و سیاه‌ترین شکل ممکن از وضعیت بشری را ترسیم می‌کند. می‌توان برچسب فیلمساز بدبین را به مامورو اوشی نسبت داد و این لحن را در آثار دیگر نیز تا حدود زیادی مشاهده کرد. در انیمه Ghost In The Shell (شبح درون پوسته) نیز تقابل و تهاجم موجوداتی کامپیوتری با انسان‌هایی که عموما بد هستند به چشم می‌خورد و ما را دقیقا یاد فیلمی مثل فراماشین می‌اندازد.

نکته جالب این است که اوشی کارگردانی 18 اپیزود سریال بسیار مفرح و جذابِ ماجراهای نیلز را به عهده داشته است. اثری که براساس رمانی از سلما لاگرلاف ساخته شده است. به احتمال زیاد اگر فرضا مامورو اوشی این کتاب را می‌نوشت نیلز هرگز بخشیده نمی‌شد و به دنیای طبیعی در کنار خانواده‌اش برنمی‌گشت چون هیچ گاه لیاقتش را پیدا نمی‌کرد.

انیمه تخم مرغ فرشته جذابیت‌هایی از نظر شکلی و صوتی دارد. اما جذابیت چنین آثاری گذرا هستند. چراکه در نهایت، حرف اصلی را قصه‌هایی قابل فهم و روایتِ جذاب آنها می‌زند. در واقع ما با یک انیمه به شدت مفهومی طرفیم که فیلمسازش توقعِ رمزگشایی از مخاطبانش داشته است؛ انتظاری بیهوده و اشتباه. شاید اگر مامورو اوشی این انیمه را به صورت یک قطعه ادبی می‌نوشت شانس بیشتری برای بیان خود داشت. با همه این‌ها همچنان معتقد به دیدن آثار کلاسیک سینمایی و انیمیشنی هستم چراکه دیدنِ آثار پیشین ما را در فهم بهترِ آثار جدید یاری می‌کند و حتی به ما می‌گوید چند درصد از تولیدات جدید واقعا خلاقانه هستند و چه تعدادی از آن‌ها از آثاری قدیمی‌تر الگوبرداری کرده‌اند.

اقتباس‌ دنیای تصویر از آثار دینی و الهیاتی و هستی‌شناسانه نیز از دغدغه‌های همیشگی‌ام بوده است. از این منظر هم به مخاطبینی که به این دست موضوعات علاقه داند، پیشنهاد می‌دهم چنین آثاری را ببینند.

دکمه بازگشت به بالا