پدیده مهمی بنام “طبقه میانجی”در انتخابات خوزستان/ آیا زبان مفاهمه راهگشا نیست؟
سامان فرجی بیرگانی – شاید یکی از دلایل حوادث خونبار ایذه و شهرهای بختیاری نشین حاشیه اصفهان، نداشتن طبقه میانجی و حذف زبان مفاهمه میان حاکمیت و مردم بود، اگر چنین امکان و چنین زبانی در میان بود، چه بسا، خسارتهای مادی و معنوی پیش آمده تا حد زیادی تقلیل می یافت.
ظرف بیست سال گذشته معضلات محیط زیستی و اجتماعی ناشی از طرح های سدسازی و انتقال آب به یزد ، قم و اصفهان، موجب آوارگی به حاشیه راندن و بیکاری و فقر مردم حوزه ی زاگرس میانی در صدها روستا و برخی شهرک های کوچک و بزرگ شده است، این فشارهای اجتماعی – اقتصادی بستر و زمینه ساز حوادث اجتماعی سالهای اخیر همچون وقایع ایذه و نا آرامی های شهرک های بختیاری نشین همجوار اصفهان، دزفول، شوشتر و کوهرنگ بوده اند.
متاسفانه وقتی هشدارهای دلسوزان و نخبگان و اعتراضات مسالمت آمیز مردم عادی ناکام ماند و تاثیر فجایع محیط زیستی بر معیشت ضعیف مردم و بحران بیکاری و فقر بیشتر شد و متولیان محلی نتوانستند و ندانستند که چگونه با مطالبات انباشت شده ی مردم کنار بیایند، وقتی نخبگان فکری جامعه بختیاری بر اثر ناشنیده شدن سخنشان منزوی و حاشیه نشین شدند، ناگزیر نارضایتی ها به اشکال دیگر از نقطه ای دیگر سر برآورد و مسائلی که روزگاری با چند بخشنامه قابل حل بود، در میان بدفهمی و رقابت محلی مسئولین قومیت زده به کلاف سردرگمی در مناطق بختیاری تبدیل می شود.
اینک در آستانه انتخابات که فرصت جبران کاستی های گذشته و ترمیم عواطف وجود دارد باز هم بی مهری و رقابت جویی های محلی موجب احساس تبعیض و حذف نظام مند جامعه بختیاری از مطالبات خود شده است.
خوانش کلی که از این موضوع می شود آن است که این جامعه بصورت هدفمند از حضور در برخی مناصب قانونی کنار گذاشته شده است، خطر بیرون گذاشتن بختیاری از قدرت و تبدیل آن به قوم بدون میانجی ، موجب تشدید عدم مفاهمه این جامعه و حاکمیت خواهد شد و برونداد این مسئله سرخوردگی و آسیب پذیری نخبگان و میانجیان محلی از یک سو و باز شدن راه به سمت سویه های غیر مقبول دیگر خواهد بود.
اکنون که در آستانه انتخابات محلی قرار داریم ، خوب است که نخبگان انتخاباتی و اثرگذاران و تحلیلگران پرده نشین پیش از آنکه خسارتی دیگر برای آیندگان رقم بزنند باچشمانی بازتر به مسیر پیش روی خود بنگرند و کاستی های گذشته را جبران و از تکرار اشتباهات و راه های آزموده پرهیز کنند.
در نتیجه چنین فضایی مسئولین باید در نظر داشته باشد که در یک استان چند قومیتی نمی توان یک قوم کهن و بزرگ را به حاشیه راند و تدبیر و عدالت حکم می کند که متناسب با ظرفیت اجتماعی هر یک از آنها برایشان برای نقش آفرینی موثر فرصتی را فراهم ساخت.
بالاخره جامعه بختیاری بخش مهمی از جمعیت استان خوزستان و رای دهندگان جنوب غرب کشور را تشکیل می دهند و وقتی در میان گزینه های انتخاباتی نماینده ای نداشته باشند، نمی توان انتظار مشارکت پرشور را از آنان داشت .
تدبیر ملک در تعمیق عواطف و کاهش فاصله حاکمیت و مردم است و پشتوانه هر مشروعیتی جمعیت و نفوس انسانی است که در کشورمان در برهه های مختلف کارایی خود را بخوبی نشان داده است.
23